English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5977 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
machine readable information U اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machine readable U خواندنی توسط ماشین
machine readable U قابل خواندن توسط ماشین
information processing machine U computer
readable U قابل خواندن
readable U خواندنی
readable U خوانا
readable U ذخیره شده روی رسانه که مستقیماگ روی کامپیوتر وارد میشود
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
computer readable U آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
information U پرسشگاه
information U اطلاع دادن
information U معلومات
information U مفروضات اطلاعات
information U اگاهی
information U اطلاعات
information U استخبار خبر رسانی
information U سوابق
information U معلومات اگاهگان
information U خبر
information [on] about somebody] [something] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
asking for information U استعلام
information [on] about somebody] [something] U معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U خبر [در باره کسی یا چیزی]
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information U تهمت
information U اتهام
information U اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information U داده ها
information U معلومات معیطات
information U نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information [on] about somebody] [something] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information U اخبار
Where can I get information? U از کجا می توانم بپرسم؟
for your information U برای اگاهی شما
further information U آگاهی بیشتر
information U اطلاع
inside information U اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
input information U اطلاعات ورودی
information utility U utility computer
information unit U واحد اطلاعات
information approach U روش کسب اطلاعات
information transmission U انتقال اطلاعات
information theory U نظریه اطلاعات
information theory U نظریه خبر
information banks U بانکهای اطلاعاتی
information bits U بیتهای اطلاعاتی
input information U اطلاعات اولیه
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
troop information U مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop information U برنامه اگاه سازی
to dig for information U جویای خبرشدن
to dig for information U خبرجویی کردن
teachnical information U اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
stationary information U اطلاعات لایتغیر
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
public information U اطلاعات عمومی
perfect information U اطلاعات کامل
ministry of information U وزارت اطلاعات
market information U اطلاعات و دادههای بازار
information center U مرکز اطلاعات
genetic information U اطلاعات وراثتی
wrong information U اطلاعات نادرست
information theory U نظریه اگاهی
information test U ازمون معلومات
information program U برنامه اگاه سازی
information program U اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers U تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval U بازیابی اطلاعات
information revolution U تحول اطلاعات
information routing U مسیریابی اطلاعاتی
information science U علم اطلاعات
information science U علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service U خدمت اطلاعاتی
information service U سرویس اطلاعاتی
defense information U اطلاعات نظامی
information service U خدمات اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
information processing U پردازش اطلاعات
information processing U نتیجه گیری ازاخبار
information processing U تقویم اخبار
flow of information U گردش اطلاعات
information box U قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau U دفتر اطلاعات
information bureau U مرکز جمع اوری اطلاعات
information system U سیستم اطلاعات
information capacity U فرفیت خبری
information system U سیستم اطلاعاتی
information source U منبع اطلاعات
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
information explosion U انفجار اطلاعات
information flow U روانه خبر
information hiding U یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information networks U شبکههای اطلاعاتی
defense information U اطلاعات دفاعی
information console U کنسولاطلاعاتی
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
false information U خبر نادرست
spacial information U اطلاعات فضایی [فاصله ای]
a piece of information U یک تکه اطلاع
pieces of information U چندها تکه اطلاعات
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
information technology U تکنولوژی اطلاعات
information sheet U برگه اطلاعات
information on demand U اطلاعات با تقاضا
oral information U اطلاعات گفتاری [شفاهی]
a few scraps of information U یک خرده اطلاعات [ناکافی]
false information U اطلاعات نادرست
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... U ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
leakage of information U نشت اطلاعات
to fish for information <idiom> U یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
to pump somebody for information <idiom> U یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
Ministry of Information . U وزارت اطلاعات
information counter U جایگاهاطلاعات
information desk U میز اطلاعات
spatial information U اطلاعات فضایی [فاصله ای]
[pieces of] information U اطلاعات
Where is the information desk? U میز اطلاعات کجاست؟
information office U دفتر اطلاعات
information and storage and retrieval U ذخیره و بازیابی اطلاعات
freedom of information act U قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
information management system U سیستم مدیریت اطلاعات
information processing carriculum U دوره پردازش اطلاعات
information processing center U مرکز پردازش اطلاعات
personal information manager U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
essential elements of information U عناصراصلی اطلاعات
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
information retrieval system U سیستم بازیابی اطلاعات
general information data U اطلاعات و امار عمومی
information processing systems U نظامهای خبرپردازی
to give [provide] somebody [some] information U به کسی آگاهی دادن
flight information board U تابلواطلاعاتپرواز
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
management information system U نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
aeronautical information overprint U اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
office information system U سیستم اطلاعات اداری
on line information service U سرویس اطلاعاتی مستقیم
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
target information center U مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center U مرکز اطلاعات هدف
association in information systems U professionals
association in information systems U انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
to broad cast information U خبری که درهمه جا منتشرشود
To glean information . To nose around . U سر وگوش آب دادن
To obtain first-hand information . U خبر دست اول کسب کردن
central information file U سیستم اصلی ذخیره داده
It would not be proper for me to give you that information. U درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
information storage and retrieval U بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
combat information center U مرکز اطلاعات رزمی
to pass on [information or news] U به بقیه اطلاع دادن
computer information system U سیستم اطلاعات کامپیوتری
combat information center U اطاق عملیات
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . U سر وگوشی آب دادن
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
canadian information processing society U انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
american civilian internee information U قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
American Standard Code for Information Interchange U کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
machine U ماشین
two way machine U ماشین دو راهه
machine sensible U قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine U بیت اجرا میشود
machine U سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine U کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine U زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine U دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine U ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine U دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine U زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine U دستگاه
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U تراشکاری کردن صیقل کردن
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1ICR
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
1اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
1معلومات جغرافیایی افغانستان
1کارآفرینی - فناوری اطلاعات
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1یک دستی زدن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com